English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5801 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
medially U چنانکه درمیان باشد
meetly U چنانکه در خور باشد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
stray U که متوقف نشده باشد
straying U که متوقف نشده باشد
strays U که متوقف نشده باشد
specification U یات مشخصات ساخته نشده باشد
virgin U که قبلاگ روی آن ضبط نشده باشد
virgins U که قبلاگ روی آن ضبط نشده باشد
plaintext U متن یا اطلاعی که کدگذاری یا رمزگذاری نشده باشد
blank bill U براتی که در ان محل پرداخت قید نشده باشد
uncased well U چاهی که دیواره جدار ان پوشش نشده باشد
subject to being unsold U فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
vexata questio U موضوع مختلف فیه مسالهای که پس از بحث زیاد حل نشده باشد
preclinical U وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد
text U متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد
texts U متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
quiescent U وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
dwelling house U در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
specificity U نرخ ورودیهای نامرتبط , که از کل اعداد ورودیهای نامرتبط فایل یا پایگاه داده یا کتابخانه بازیابی نشده باشد
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
greige carpet U فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
unsought U جستجو نشده کشف نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
reverence U حرمت
observancy U حرمت
observantly U با حرمت
prohibition U حرمت
unlawfulness U حرمت
to hold in reverence U حرمت کردن
to regard with reverence U حرمت کردن
self-respect U حرمت نفس
deferentially U از روی حرمت
irreverence U هتک حرمت
devoir U حرمت گزاری
desecration U هتک حرمت
desecrates U بی حرمت کردن
revere U حرمت کردن
outrages U هتک حرمت
desecrated U بی حرمت کردن
outraged U بی حرمت ساختن
outraged U هتک حرمت
desecrating U بی حرمت کردن
permanent prohibition U حرمت ابدی
outrage U بی حرمت ساختن
revering U حرمت کردن
outrage U هتک حرمت
reveres U حرمت کردن
permanent bar U حرمت ابدی
revered U حرمت کردن
outrages U بی حرمت ساختن
outraging U هتک حرمت
right of support U حرمت ملک
profance U بی حرمت کردن
permanent bar U حرمت موبد
inviolacy U بی حرمت نشدگی
outraging U بی حرمت ساختن
inviolable U صاحب حرمت
desecrate U بی حرمت کردن
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
reveres U احترام گذارندن حرمت
awesome U مایه هیبت یا حرمت
sanctity of an oath U حرمت سوگند یا قسم
inshrine U با حرمت نگاه داشتن
revering U احترام گذارندن حرمت
revered U احترام گذارندن حرمت
revere U احترام گذارندن حرمت
forcible entry U هتک حرمت منازل
forceble entry and detainer U هتک حرمت منازل
sanctity U حرمت علو مقام
private nuisance U هتک حرمت منازل و املاک
observingly U از روی ملاحظه حرمت گرارانه
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
courtliness U نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
incomplete U انجام نشده پر نشده
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
horizontal U دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
so that U چنانکه
how U چنانکه
in the event that U چنانکه
as U چنانکه
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
prettily U چنانکه زیبانماید
so to speak U چنانکه گویی
insolubly U چنانکه اب نشود
as is well known U چنانکه مشهور
dilatorily U چنانکه پرشود
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
as it deserves U چنانکه باید
admissibleness U چنانکه روا
permissively U چنانکه مخیرسازد
proper U چنانکه شایدوباید
pinchingly U چنانکه فشاراورد
coordinately U چنانکه یکجورباشد
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
effusively U چنانکه گویی بریزد
funnily U چنانکه خنده اورد
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
perniciously U چنانکه زیان اورد
convincingly U چنانکه متقاعد کند
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
prettily U بخوبی چنانکه باید
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
interminably U چنانکه تمام نشود
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
comme il faut U چنانکه باید وشاید
permissively U چنانکه اجازه بدهد
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
meetly U چنانکه باید و شاید
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
invisibly U چنانکه دیده نشود
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
according to his version U چنانکه او شرح میداد
according as چنانکه بدان سان که
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1some services are not in full force
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com